امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

يكي از همين روزها...........

بدون عنوان

بار الها! در پيشگاه تو ايستاده ام ، ودستهايم را به سوي تو دراز كرده ام ، آگاهم كه در بندگيت كوتاهي نموده و در فرمانبري ات سستي كرده ام، اگر راه حيا را مي پيمودم از خواستن و دعا كردن مي ترسيدم .... ولي....پروردگارم! آن گاه كه شنيدم گناهكاران را به درگاهت فرا مي خواني ، و آنان را به بخشش نيكو و ثواب وعده مي دهي ، باري پيروي ندايت آمدم ، و به مهرباني هاي مهربان ترين مهربانان پناه آوردم. اگر ، با اين همه ، خواسته ام را رد كني ، اميدهايم به تو به ياس مبدل مي گردد، همچون مالكي كه از بنده خود گناهاني ديده و او را از درگاهش رانده، و آقايي كه از بنده اش عيوبي ديده و از جوابش سر باز مي زند . واي بر من اگر رحمت گسترده ات م...
20 فروردين 1391

مادر ، مادر ....................................

كاشكي مي شد بهت بگم چقدر صدات و دوست دارم چقدر مث بچگي هام لالايي هاتو دوست دارم سادگي هات و دوست دارم،خستگي هاتو دوست دارم چادر نماز زير لب خدا خدا تو دوست دارم كاشكي رو تاقچه دلت آينه و شمعدون مي شدم تو دشت ابري چشات يه قطره بارون مي شدم كاشكي مي شد يه دشت گل برات لالايي بخونم يه آسمون نرگس ياس تو باغ دستات بشونم بخواب كه مي خوام تو چشات ستاره هامو بشمارم پيشم بمون كه تا ابد دنيارو با تو دوست دارم  دينا اگه خوب ......اگه بد ، با تو برام ديدنيه باغ گلاي اطلسي ، با تو برام چيدنيه مادر ..... كاشكي مي شد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم لالايي ها تو دوست دارم ، بغض صداتو دوس...
19 فروردين 1391
1